بالاخره اینجا رو ساختم.ساختم تا بنویسم .تا اروم بشم.

حالام داره فیلم گیتا رو نشون میده تا بیشتر اعصابم خورد باشه

اعصابم خورده چون نفهم تشریف دارم. چون خودمو اون بالا بالاها تصور میکردم. چون فکر میکردم خدا منو دوس داره .چون فکر میکردم حالا چون روزی چاربار خم و راست میشم خدا خیلی روم حساب میکنه. فکر میکردم رو صفحه دسکتاب خدا قیافم  چشمک میزنه.هه!

عجب نفهمی!

ولی حالا واسم سواله جدا کیا روی صفحه دسکتاپ خداس؟ اصلا غیر از یه سری خوبای عالم کس دیگه هست؟

من نمیدونم از کی انقد احمق شدم . از کی رو خودم حساب میکردم . از کی حالیم شد خوب چیه بد چیه! از کی فک کردم دیگه واسه خودم کسی شدم ها؟

شاید واسه خاطر چارتا جمع تفریق و انتگرالی که تو دانشگاه یاد گرفتم! به خیال خودم هیچکی غیر من بلد نیس.بابا انیشتین زمانه! متواضع من!

شاید واسه چارتا کلیدی که رو کیبورد میزدم واسه ارشد و بقیه همونم نمیتونستن! بابا بیل گیتس دوران غم مخوری یه وخ!

چه دل خجسته ای ! چه سرِ خوشی! بخدا!

گیتا مثل منه گناهش چیه؟ آدمای دورش همه فکر خوبی ش بودن حتی انقدر خر بود نمیتونس با بچه اشم درست صحبت کنه و بفهمه درد بچه اش چیه. حالا که . باید اصلا اسم این پستو میزاشتم گیتا!

من فکر میکردم خودم سرخوشم! مردا کلا سرخوشن. الان همین امیر، فک میکرد داره خوبی میکنه به زنش نمیگه ولی در نهایت چی شد زندگیشون داغون شد. کاری که من الان دارم بازندگی خودم میکنم. حالا هی زنگ میزننمیگن بیا ما ببینیمت. من اینور هیاین ازمایشگاه اون دکتر میرم و اذیت میکنم ذهنو روحمو. انگار سوهان بکشی به میخچه پات شروع میشه میکنه زخمو  اتفاقا نهایتش میخچهه بهتر میشه ولی همون موقع چی.انگار سطل دردو خالی کردن تو سرت!



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مهر نیووز ملیکه ماساژ سرگرمی دستگاه های نظافت خانگی و صنعتی Bryan گیومه طلایی Heidi